هیچ تضمینی وجود ندارد که استراتژیهای منابع انسانی از قبیل چرخههای کیفیت اثربخش خواهند بود. تنها راه آن است که میان استراتژیها و برنامه راهبردی یا فلسفه کلی شرکت ارتباط برقرار شود.
برنامههایی مانند چرخههای کیفیت برمبنای اعتماد عمل میکند. مشکل اینجاست که نگرشهای مدیریت سنتی به این فرآیند ضربه میزند. ایجاد محیطهای خوب و مناسب برای اینکه انگیزش درونی در افراد رخ دهد، بسیار ضروری است.
عزتنفس نقش مهمی را در این نوع از انگیزش بازی میکند. با توجه به اینکه بسیاری از افراد در مورد ارزششان برای سازمان احساس ناامنی میکنند، باید به کارکنان اجازه داده شود تا بدانند که آنها و ایده هایشان مهم هستند. هر چه آنها مورد توجه قرار گیرند و احساس احترام کنند، به همان میزان در صدد جبران این احساس در قبال سازمان خواهند بود.
انگیزش درونی نه تنها بهرهوری را افزایش میدهد، بلکه راهبرد بسیار مناسبی برای عجین کردن کارکنان با شغلشان نیز است. هنگامی که دریافتیهای مادی، یا پاداشهای بیرونی به عنوان وسیلههای اصلی انگیزش از طرف شرکت مطرح شوند (یعنی مأخذ انگیزش بیرونی مد نظر مدیریان شرکت باشد)، در صورتیکه شرکت استطاعت مالی برای تامین حقوق و دستمزد کافی نداشته باشد، عملکرد کارکنان تنزل پیدا خواهد کرد. اما اگر مأخذ انگیزش درونی باشد، حتی در زمانهایی که سازمان یا شرک با مشکلات مالی روبرو است، کارکنان همچنان عملکرد بالایی از خود نشان داده و مانع از افت بهرهوری در شرکت میشوند. بنابراین تضمین اثربخشی استراتژیها و راهبردهای منابع انسانی مستلزم چندین امر زیر است: