صبح انگشت می زند، سرش را پایین می اندازد در راه پله یا آسانسور با همکاران سلام و علیکی می کند و بعد وارد اتاقش می شود، شاید هم کمی زودتر بیاید تا کارکنان سایر واحدها را نبیند. رایانه اش را روشن می کند و سری به کارتابل نامه هایش می زند. نامه های ارجاع داده شده را پاسخ می دهد. نگاهی به میزش می اندازد، یکسری نامه های دستی هم باید امضا شود، چون مدیر فلان واحد به امضای الکترونیک اعتقادی ندارد و یا آن را مدرک معتبری نمی داند!
در همین حال ساعت کمی از ۱۰ می گذرد، وای؟! جلسه ساعت ۱۰ داشت فراموش می شد. اشکالی ندارد! کمی دیر رفتن به جلسات هم این روزها مُد شده، اگر زود سر جلسه حاضر شویم می گویند بیکار است! قرار بود جلسه تا ۱۱٫۳۰ باشد ولی به خاطر تلفن های مکرر اعضای جلسه تا ۱۲ طول می کشد. حالا وقت نماز و نهار است. وضویی می گیرد و نماز می خواند بعد از آن نهار میل می کند، ساعت به ۱۳ می رسد.
چند نامه اضطراری باید پاسخ داده شود، برای پاسخ به نامه ها اطلاعاتی باید از کارمندان زیرمجموعه اخذ گردد. با کمی تاخیر از کارمندان اطلاعات گرفته می شود و نامه ها پاسخ داده می شود. ساعت کمی مانده تا ۱۴٫ ساعت ۱۴ جلسه ای با تیم مشاوره خارجی در مورد پرداخت بر مبنای عملکرد دارد. این چند دقیقه را صرف ورق زدن گزارشات فاز اول پروژه که از طرف مشاور ارائه شده است می کند. ساعت ۱۴ جلسه شیک و اتوکشیده با اسلایدهای زیبا انجام می گیرد و تا ساعت ۱۶ ادامه پیدا می کند. تیم مشاوره از اتاق مدیر بیرون می آیند و زیر لب می گویند «هر چی سوال داشت تو گزارش بود نکرد یه مطالعه ای داشته باشه بیاد تو جلسه، اصلا از منابع انسانی چیزی حالیش نبود»، مدیر هم زیر لب می گوید «اینهام که یه مشت تئوری حفظ کردن می خوان بیان مشکل مارو حل کنن»!
از اتاقش بیرون می آید آبی به سر و صورت می زند و منشی: «چند بار از دفتر معاونت تماس گرفتن، جلسه شروع شده»… مدیر: «جلسه! در مورد چی؟»… منشی: «اصلاح الگوی مصرف» … مدیر: «آهان، بگو دارم میام».
سر رسیدش را زیر بغل می گذارد و به سرعت به سمت دفتر معاونت حرکت می کند. در آسانسور کارمندی را می بیند که می خواهد در مورد اختلافات پیش آمده با مدیرش صحبت کند. کمی گوش میکند و نگاهی به ساعت می اندازد «جلسم دیر شده، ایشالا درست میشه». وارد جلسه می شود تا ساعت ۱۸٫ خستگی بر چهره اش مستولی شده و به اتاقش باز می گردد. ساختمان خلوت شده. کمی اخبار را چک می کند و برنامه فردا. حالا وقت رفتن است…
سطور پیش گفته شرح حال اغلب یا مدیران منابع انسانی و اداری در ایران است، البته اگر چنین واحدی در ساختار وجود داشته باشد! کارهای روزانه ای که به جلسات و چک کردن نامه ها ختم می شود. جلساتی که اغلب به صورت اثربخش برگزار و اداره نمی شوند. و یا اینکه از صدور احکام پرسنلی، رد کردن حقوق پرسنل، موافقت با درخواست وام، بررسی رزومه های دریافتی و مواردی از این دست فراتر نمی رود، که ما هم منکر لزوم انجام آنها نیستیم ولی آیا این واقعا همه آن چیزی است که از مدیران منابع انسانی انتظار می رود؟ به نظر می رسد نقش های مدیریت منابع انسانی فراتر از این باشد، نفش هایی که اغلب به فراموشی سپرده شده اند. شاید چارچوب زیر مبنایی مناسب برای نقش های مورد انتظار از مدیران منابع انسانی ارائه دهد:
نقش های مدیران منابع انسانی را می توان در دو بعد افراد و فرآیندها خلاصه کرد. از این دیدگاه، متخصصان منابع انسانی به عنوان بخشی از نقش های خود، زمانی را صرف تعامل با یکایک کارکنان می کنند. بخشی دیگر از زمان متخصصان منابع انسانی، صرف تدوین و بهبود فرآیندهایی می شود که در استخدام و ایجاد انگیزه در کارکنان به کار گرفته می شود. از سویی دیگر می توان این نقش ها را در دو بعد فعالیت های بلند مدت و کوتاه مدت تعریف کرد. در این میان فعالیت های کوتاه مدت شامل طرحها و پروژه های روزمره مانند نظرسنجی ها و بررسی ها است. فعالیت های بلندمدت ماهیتی استراتژیک داشته و شامل توسعه استراتژی های سازمانی و مدیریت فرآیند تغییر است. بر این اساس، از ترکیب این دو بعد، یک ماتریس چهارخانه ای به شکل نمودار زیر از نقش های متخصصان منابع انسانی به دست می آید. برای اطلاعات بیشتر به مقاله مدیر منابع انسانی چه کارهای باید انجام دهد: نقش های ۴ گانه مراجعه نمایید.